تاریخ انتشار: پنجشنبه 11 آذر 1400 - 12:32

محمد درودیان از پژوهشگران حوزه دفاع مقدسدر یادداشتی به نقد و بررسی نوشته‌ای پیرامون عملیات بدر پرداخت. به گزارش ایسنا، به نقل از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق در مطلب جدید در وبلاگ خود به نقد یادداشت شیرعلی نیا درباره عملیات «بدر» پرداخته است.

محمد درودیان از پژوهشگران حوزه دفاع مقدسدر یادداشتی به نقد و بررسی نوشته‌ای پیرامون عملیات بدر پرداخت.

به گزارش ایسنا، به نقل از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، محمد درودیان نویسنده و پژوهشگر جنگ ایران و عراق در مطلب جدید در وبلاگ خود به نقد یادداشت شیرعلی نیا درباره عملیات «بدر» پرداخته است. در این نقد می‌خوانیم:

«یادداشتی را جناب شیرعلی نیا درباره عملیات بدر نوشته است که در ادامه برای نقد و بررسی آن اقدام کرده‌ام. امیدوارم برخلاف نقدی که برکانال تلگرامی ایشان نوشتم و به آن پاسخ ندادند، نقد حاضر را در پاسخ به یادداشت منتشرشده در کانال خود، منتشر و پاسخ به پرسش ها را برای انتشار در این سایت ارسال کنند.

یادداشت آقای شیرعلی نیا را با عنوان «عملیات بدر، پرتلفات و تلخ» مطالعه کردم و انتظار داشتم در متن، با «بررسی تاریخی و مستدل»، علت تلخی های یک عملیات، آمار و دلایل آن را مشاهده کنم، در حالی‌که در این نوشته غیر از استفاده از برخی نقل و قول‌ها و گزاره های احساسی و کلی که در ادامه به آن اشاره خواهم کرد، چیزِ دیگری وجود ندارد. به همین دلیل با این پرسش مواجهه شدم که؛ چرا میان عنوان و ادعای نویسنده با متن، تا این اندازه شکاف وجود دارد؟ بعبارتی؛ علت مخدوش بودن متن، چیست؟ پرسش یادشده را بر اساس این فرض نوشته ام که در موضوعات تاریخی و راهبردی مانند جنگ ایران و عراق، نویسنده باید  براساس مبانی نظری و روشی برای نقد اقدام کند تا مسئله مورد بحث و حدود آن برای مخاطبین روشن شود، و از این طریق خواننده بجای یک متن مخدوش، پراکنده و احساسی، یا بیانیه سیاسی و تاریخی، از فهم عمیق نسبت به یک مسئله تاریخی- راهبردی برخوردار شود

در غیر اینصورت، علت ناتوانی و ناکامی نویسنده در تهیه و انتشار یک متن منسجم و مستدل را باید در اغراض شخصی و یا سیاسی نویسنده جستجو کرد که بدلیل سابقه عضویت جناب شیرعلی نیا در سپاه و روایت گری جنگ برای مردم در مناطق جنگی و مهمتر از آن، تحقیق و انتشار کتاب‌های جنگ برای سپاه، تا کنون دلایل روشنی برای آن ندارم و مایل نیستم در این زمینه قضاوت کنم. در ادامه با توجه به موضوعاتی که مورد اشاره نویسنده قرار گرفته، متن را بررسی خواهم کرد:

۱- نویسنده در این متن، بدون هیچ مقدمه ای، با یک گزاره کلی نوشته است: «عملیات فاجعه ‌بار بدر بسیاری از فرماندهان را در شرایطی بسیار سخت قرار داده بود.» وی سپس بدون اشاره به مأموریت لشکر ۳۱ عاشورا و موقعیت فرمانده آن در عملیات که از رودخانه دجله عبور کرده و در کنار جاده عماره – بصره قرار داشت، تنها نوشته است: وی «در وضعیتی عجیب شهید شد.»

۲- نویسند در ادامه و بدون مقدمه و بی هیچ دلیل و سند، گزاره کلی دیگری را نوشته مبنی بر اینکه؛ «شواهد بسیاری پیش از آغاز عملیات، نشانه‌های شکست را پیشِ چشم فرماندهان قرار داده بود.» مشخص نیست با توجه به گزارش‌ها و اسنادی که در این زمینه منتشر شده، چرا نویسنده بدون اشاره به آن، چنین نتیجه ای گرفته است؟ استفاده از این روش، یکی از دلایلی است که تأکید کردم متن ایشان مخدوش و از انسجام لازم برخوردار نیست و روشن نیست با چه هدفی برای انتشار ان اقدام شده است؟

۳- جناب شیرعلی نیا در فراز سوم از یادداشت خود، به انتقال پیام امام به فرماندهان اشاره و نوشته است: «هنگامی شکست کامل و فاجعه‌ بار ایران در عملیات در حال تکمیل شدن بود، محسن رضایی پیامی را که از دفتر امام و به نقل از امام برایشان رسیده بود، برای فرماندهان دیگر فرستاد: “امروز روز واقعی جنگ بین اسلام و کفر است. با تمام توان بایستید و به هیچ عنوان سستی در خود راه ندهید. ما تا آخرین قطره‌ی خون می‌ایستیم، شما هم بایستید.”» در این بخش روشن نیست چرا نویسنده پس از اشاره به شکست عملیات، به پیام امام اشاره کرده و چه نسبتی را میان شکست و پیام امام تعریف می کند؟ به این معنا که آیا امام بر شکست صحه گذاشته و برای گذار از این مرحله تأکید می‌کند؟ محتوای پیام امام با اشاره به جنگ اسلام و کفر و ضرورت ایستادگی تا آخرین قطره خون، ناظر بر نگرش کلی امام به جنگ است تا فرماندهان با عبور از این شکست که در  سایر عملیات‌ها هم احتمال آن وجود داشت، برای ادامه جنگ آماده شوند. بنابراین روشن نیست چرا نویسنده بدون هیچ توضیحی، با تأکید بر «شکست فاجعه بار»، به پیام امام اشاره کرده است؟ آیا از نظر نویسنده، چنین پیامی ارسال نشده و ساختگی است؟! در هر صورت، هدف نویسنده از اشاره به پیام، نیاز به توضیح دارد که امیدوارم بیان شود.

۴- نویسنده در پایان یادداشت خود نوشته است: «این گزارش، که از کتاب بازگشت به هور آورده‌ام، می‌تواند روایتی نمادین از بسیاری از عملیات‌های جنگ پس از فتح خرمشهر باشد. مسیری که در نهایت به نامه‌ی تکان‌دهنده‌ی فرمانده سپاه و جام زهر ختم شد.» نظر به اینکه نویسنده در زمان جنگ حضور نداشته، بدیهی است که باید با استناد به گفتار و نوشتار دیگران سخن بگوید که در این بخش، تأکید کرده است که از کتاب بازگشت به هور استفاده کرده‌ام. اما اگر کتاب یاد شده مرجع این گزارش است، چرا برای خوانندگان معرفی نشده و مورد نقد قرار نگرفته است تا مشخص شود نویسنده بدنبال روشن شدن مسائل تاریخی و راهبردی است، یا برای اغراض خود با رجوع به کتاب، تنها به آنچه نیاز داشته، بسنده کرده است؟

۵- چنانکه روشن است هر عملیاتی در جنگ مانند هر متنی، در زمان و شرایط خاصی انجام و بازتولید می شود که باید برای فهم از آن، مورد توجه قرار بگیرد. با این ملاحظه، مشخص نیست چرا روایت از یک موضوع تاریخی، مثل عملیات بدر، بعنوان «روایتی نمادین» تعبیر شده و بر چه اساسی به سایر عملیات‌های پس از فتح خرمشهر، تعمیم یافته است؟ آیا نویسنده محترم می پذیرند که اینجانب درباره یادداشت ایشان، این گونه نتیجه گیری کنم که؛ متن، نمادی از آشفتگی و غرضمندی نویسنده است که در سایر نوشته های ایشان وجود دارد؟ اگر این عبارت غیرمنصفانه و آزاردهنده است، چگونه نویسنده در یک موضوع تاریخی و راهبردی که با زحمات و غم و اندوه رزمندگان و فرماندهان ارتش و سپاه درآمیخته و در زمان جنگ فقط عراق و متحدینش را خرسند و بخشی از جامعه ایران را اندوهگین کرد، این گونه نتیجه گیری و به سایر عملیات ها تسرّی می دهد؟

۶- نویسنده نتیجه دیگری را گرفته، مبنی بر اینکه همین مسیر منجر به نامه فرمانده سپاه به امام و نوشیدن جام زهر شد. برای خواننده متن ایشان، واقعاً این پرسش وجود دارد که نویسنده چگونه عملیات بدر را منشاء نگارش و ارسال نامه از سوی فرمانده وقت سپاه به امام درباره نحوه پایان جنگ، می داند؟ اگر نتیجه جنگ برآیند استفاده از کلیه مولفه‌های قدرت ملی و برخورداری از استراتژی مناسب و تخصیص منابع است، چگونه است که آقای شیرعلی نیا بدون اشاره به این عوامل، چنین نتیجه ای را گرفته است؟ بنظرم حداقل دو احتمال وجود دارد. نخست؛ کاستی‌های روش شناسی از سوی نویسنده است که تنها از طریق نقل می خواهد در مسائل راهبردیِ جنگ اعلام موضع کند و دوم؛ شتابزدگی در نتیجه گیری و تعمیم آن، بدون هیچ مقدمه و سند، می‌تواند متأثر از ملاحظات سیاسی در آستانه انتخابات باشد که مایل نیستم در باره ان قضاوت کنم و امیدوارم با توضیح نویسنده، ابهام موجود در این زمینه برطرف شود.

۷- نویسنده محترم در پایان یادداشت خود، این پرسش را طرح کرده که؛ سوال این‌جاست چرا ایران با وجود ناکامی در خیبر، یک سال بعد بار دیگر به عملیات در هور روی آورد؟ پرسش طرح شده بسیار مهم است و این انتظار وجود دارد که ایشان بجای گزاره های احساسی و کلی در یک متن مخدوش و غیر استدلالی، این پرسش را بصورت مستدل و مستند مورد بررسی قرار می داد تا روشن شود آیا از نظر تاریخی و راهبردی نتیجه عملیات فاجعه آمیز و اجتناب ناپذیر بود؟  بعنوان راوی عملیات بدر در قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) و پژوهشهائی که تا کنون انجام داده ام، بنظرم مسئله عملیات بدر از این نقطه آغاز شد که در آن شرایط، گزینه دیگری وجود نداشت تا علاوه بر انجام عملیات نظامی، نسبت به احتمال پیروزی آن اطمینان وجود داشته باشد.

زیرا پس از عملیات خیبر، موضوع مورد بحث برای انجام عملیات نظامی، طرح ارتش برای عملیات عبور از رودخانه اروند از روبروی جزیره مینو بود که در تابستان سال ۱۳۶۳ با حضور فرماندهان ارتش و سپاه  و مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در تیپ ۲ دزفول مورد بررسی قرار گرفت و نتیجه ای برای توافق در انجام آن حاصل نشد. وضعیت یادشده موجب «بازگشت مجدد به هور» شد که بیش از ۳۰ سال قبل، با همین عنوان، در صفحه ۱۰۲ کتاب «از خرمشهر تا فاو»، گزارش آن نوشته شده و روشن نیست چرا نویسنده بجای اشاره به این بحث، پرسشی را که پیش از این طرح و بررسی شده، در پایان یادداشت خود نوشته و در متن هم هیچ پاسخی به آن نداده است؟!

منبع:ایسنا

خروج از نسخه موبایل