تاریخ انتشار : شنبه 20 آذر 1400 - 15:47
118 بازدید
کد خبر : 158933

او از زندگی بدون مرگ می‌ترسید!

او از زندگی بدون مرگ می‌ترسید!

«مرگ هیچ وقت من را نمی‌ترساند و فکر می‌کنم شاید به موقع تمام کردن مهمترین کار زندگی باشد. یک آرتیست باید بداند همان اندازه که وارد شدن به صحنه مهم است، لحظه خارج شدن هم مهم است»؛ این جملات را بهمن محصص در مستندی که سال ۹۲ از او ساخته شد، می‌گوید. هنرمندی که سال‌های

او از زندگی بدون مرگ می‌ترسید!

«مرگ هیچ وقت من را نمی‌ترساند و فکر می‌کنم شاید به موقع تمام کردن مهمترین کار زندگی باشد. یک آرتیست باید بداند همان اندازه که وارد شدن به صحنه مهم است، لحظه خارج شدن هم مهم است»؛ این جملات را بهمن محصص در مستندی که سال ۹۲ از او ساخته شد، می‌گوید. هنرمندی که سال‌های متمادی گوشه‌نشینی را انتخاب کرده بود و در سکوت و به‌دور از محافل هنری کار می‌کرد و بسیاری از آثارش نیز همنوا با خودش «تنهایی» را فریاد می‌زدند.

به گزارش ایسنا، گفته می‌شود محصص از هنرمندان پیشرو و جریان‌ساز در هنرهای تجسمی ایران بود. او در این راه به حدی آوانگارد بود که کمتر کسی توانست ادامه دهنده‌ راهش باشد. بسیاری او را تحت تاثیر پیکاسو می‌دانند، اما در عین حال به وجود روح ایرانی در کارهایش نیز باور دارند و آثارش را از معروف‌ترین آثار هنری مدرن ایران قرار می دهند.

بهمن محصص، نقاش و مجسمه‌ساز ۱۰ اسفندماه سال ۱۳۰۹ در شهر باران (رشت) به دنیا آمد و مرداد ۸۹ از دنیا رفت. نقاشی را در همان سن و سال نوجوانی از حبیب محمدی، نقاش گیلانی که هنر آموخته آکادمی هنر مسکو بود، یاد گرفت. سرنوشت، او را راهی تهران کرد تا از کارگاه نقاشی جلیل ضیاپور سر دربیاورد و به انجمن هنری ادبی «خروس جنگی» بپیوندد.

بهمن محصص در دوران جوانی

 

خودش در توصیف آن روزها گفته است که «به تهران آمدم و در آکادمی هنرهای زیبای آن شهر اسم نوشتم. ملی شدن معادن نفت ایران توسط دکتر محمد مصدق در جریان بود. خیابان ما را می‌مکید. در این زمان بود که با شاعر انقلابی، یوشیج آشنا شدم. دوستی ما تا آخرین روز زندگی اش ادامه داشت و هنوز هم به عنوان بهترین یار زندگی من ادامه دارد. با کودتای آمریکا و سقوط دولت دکتر مصدق همه چیز تمام شده بود. سال بعد به اروپا آمدم؛ ۱۴ اوت ۱۹۵۴» (مستندی درباره محصص سال ۹۲).

محصص سال ۱۳۳۳ به ایتالیا رفت و تحصیلاتش را در آکادمی هنر رم ادامه داد. در همان سال‌ها بود که در کنار افرادی همچون حسین سرشار، مرتضی حنانه و فهمیه راستکار در کنار تحصیل، تجربه دوبله فیلم‌های اروپایی به فارسی را هم کسب کرد.

مجسمه چهارمتری مرد نی‌لبک‌زن یکی از مشهورترین آثار بهمن محصص است که در سال ۱۳۵۳ در محوطه تئاتر شهر تهران نصب شد.

 

برگزاری نمایشگاه بخش مهمی از زندگی محصص در سال‌های اقامت در اروپا بود. او به طور مداوم آثارش را در بینال ونیز و نمایشگاه‌های مختلفی در پاریس به نمایش می‌گذاشت؛ البته محصص فقط به دنیای نقاشی و مجسمه‌سازی بسنده نکرد و ترجمه آثار نویسندگانی چون لوئیجی پیراندلو، اوژن یونسکو و ژان ژنه و همچنین کارگردانی تئاتر از دیگر فعالیت‌های هنری او بود.

محصص، هنرمندی که می‌گفت «مهم نیست چه می‌کشیم، بلکه مهم است چطور می‌کشیم»، جزو نخستین نقاشان ایرانی بود که نقاشی را به شیوه غربی آموخت و آن را با نگاهی شرقی آمیخت. بر همین اساس هم بود که در سال‌های اولیه دهه ۴۰ مانند بسیاری دیگر از هنرمندان جوان ایرانی که با تحصیل در غرب با هدف راه‌اندازی موجی نو در هنر ایران به وطن بازمی‌گشتند، راهی ایران شد.

اما گویا وضعیت اجتماعی آن دوران (اواخر دهه ۴۰) چندان با هنرمندان نوگرا همراه نبود و سودای مهاجرت را در سر برخی از آنها پروراند و برخی هم گوشه‌نشینی و انزوا را انتخاب کردند. بهمن محصص جزو آن دسته از هنرمندانی بود که مهاجرت کرد، اما از هنرمندانِ مهاجرِ پرکار بود. هرچند که مراودات بسیار کمی داشت و گوشه‌نشینی را به حضور در هرگونه محافل فرهنگی و هنری ترجیح می‌داد. همان حسی که به نوعی ویژگی‌ مشترک بسیاری از آثار و به‌ویژه مجسمه‌هایش محسوب می‌شود.

اثر «طبیعت بی‌جان»

 

مجموعه آثار فی فی از مهمترین آثار محصص محسوب می‌شود. او این نمایشگاه را در در دهه ۴۰ و زمانی که بعد از تحصیل به ایران بازگشت، در سال ۱۳۴۳ در تالار ایران به نمایش گذاشت. از مجموعه فی فی به عنوان آثاری تلخ یاد می‌شود. چهره‌های تهی و بدون احساس و دست‌هایی بدون انگشت که سردرگمی و تنهایی انسان معاصر را به تصویر می‌کشیدند.

اثری از مجموعه «فی فی»

 

شاید بتوان گفت که نگاه تیره و تلخ، در بسیاری از آثار نقاشی و مجسمه‌های بهمن محصص رخنه کرده است. هنرمندی که پیش از عزیمت، تمام آثاری که نزد خود داشت را تخریب کرد تا هیچ میراثی از خود به جا نگذارد. او البته فعالیت خود را در دوران هجرت نیز ادامه داد و آثارش را به فروش می‌رساند. خودش می‌گوید «من از این کار نان خوردم و رضایت روحی و زندگی داشتم و الان هم که محتاج نیستم نتیجه کارم است.»

بهمن محصص مردادماه سال ۱۳۸۹ در رم از دنیا رفت. برای هنرمندی که می‌گفت «نمی‌گویم زنده باد مرگ اما بدون پایان، زیستن ترسناک است»، مرگ شاید پایان چندان ناخوشایندی هم نبود.

اثری بدون عنوان از بهمن محصص

 

 

 

منبع:ایسنا

 

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.