تاریخ انتشار : یکشنبه 21 آذر 1400 - 10:42
141 بازدید
کد خبر : 161241

بازی بی‌بازگشت «امیرعباس» و «ابوالفضل» ‏

بازی بی‌بازگشت «امیرعباس» و «ابوالفضل» ‏

این دو کودک همپای هم بودند. ‏آن روز هم برای بازی رفتند، رفتنی که بازگشتی نداشت. به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند‬ نوشت: ‬ برای بازی رفته بودند. مثل هر روز که امیرعباس و ابوالفضل همراه با بقیه بچه‌های روستا ‏برای بازی از خانه بیرون می‌رفتند. امیرعباس و ابوالفضل همسایه بودند و همبازی هم. حتی روزهایی ‏که هیچ‌کدام

بازی بی‌بازگشت «امیرعباس» و «ابوالفضل» ‏

این دو کودک همپای هم بودند. ‏آن روز هم برای بازی رفتند، رفتنی که بازگشتی نداشت.

به گزارش ایسنا، روزنامه شهروند‬ نوشت: ‬ برای بازی رفته بودند. مثل هر روز که امیرعباس و ابوالفضل همراه با بقیه بچه‌های روستا ‏برای بازی از خانه بیرون می‌رفتند. امیرعباس و ابوالفضل همسایه بودند و همبازی هم. حتی روزهایی ‏که هیچ‌کدام از بچه‌های روستای «سنجدک» حال بازی نداشتند، این دو کودک همپای هم بودند. ‏آن روز هم برای بازی رفتند، رفتنی که بازگشتی نداشت. ریزش دهانه مخزن فاضلاب مدرسه جان ‏این دو کودک را گرفت. ابوالفضل ۵ ساله و امیرعباس ۴ ساله داخل فاضلاب سقوط کردند و بعد از ‏چند ساعت پیکر بی‌جان آنها پیدا شد.

پنجشنبه بعدازظهر بود که امیر عباس از خانه بیرون رفت تا با ابوالفضل بازی کند. چند ساعت ‏گذشت، غروب شد و اذان را گفتند. اما از امیرعباس و ابوالفضل خبری نشد. کم‌کم خانواده‌ها نگران ‏شدند. با دوست و آشنا تماس گرفتند، اما کسی از این دو کودک خبری نداشت. جست‌وجو شروع ‏شد، از همان محل‌های اطراف روستا، بقیه اهالی هم برای کمک آمدند، اما روستای سنجدک ‏کوچک است، به جز چند کوچه تنگ و باریک و یک میدان جایی ندارد. اهالی روستا همه جا را زیر و ‏رو کردند، اما هیچ ردی از آنها نبود.

در همین حال عده‌ای از اهالی به طرف مدرسه رفتند. جایی ‏که معمولاً بچه‌ها آن‌جا بازی می‌کردند. وقتی به آن‌جا رسیدند، با صحنه هولناکی مواجه شدند، دهانه ‏فاضلاب مدرسه ریزش کرده بود، یک گودال بزرگ به عمق ٣ متر که پر از آب بود. هوا تاریک شده ‏بود، اما کفش یکی از بچه‌ها روی آب بود، بعد هم پیکر ابوالفضل روی آب آمد. پیکر بی‌جانی که ‏معلوم نبود چند ساعت در آن وضع قرار داشت. بعد هم که ماجرا به نیروهای امدادی گزارش شد. ‏اورژانس، آتش‌نشانی و نیروهای هلال‌احمر یکی پس از دیگری به محل حادثه رسیدند. اما دیگر ‏خیلی دیر شده بود. امیرعباس و ابوالفضل خیلی قبل از رسیدن نیروهای امدادی حتی قبل از این‌که ‏اهالی روستا متوجه سقوط آنها شوند، جانشان را از دست داده بودند. تنها کاری که باقی مانده بود، ‏خارج کردن پیکر ابوالفضل از داخل مخزن فاضلاب بود. ‏

مجید کاریزنویی، بخشدار کوهسرخ می‌گوید که به دلیل این‌که این اتفاق در این نقطه رخ داده کسی ‏متوجه آن نمی‌شود و پس از چند ساعت جست‌وجو، والدین متوجه می‌شوند که کودکان در داخل ‏سپتیک مدرسه افتاده‌اند. غلامی دهیار سنجدک هم با تأیید این موضوع به «شهروند» می‌‏گوید: «این سپتیک را ٢۵‌سال پیش برای مدرسه ساختند و در همه این سال‌ها سابقه چنین ‏حادثه‌ای را نداشته است.» او ادامه می‌دهد: «بارندگی این چند هفته اخیر بی‌سابقه بود، همه جای ‏روستا آب است. حتی دیواره خانه‌ها تا نصفه نم کشیده. من فکر می‌کنم سطح آب داخل مخزن ‏فاضلاب بالا آمده و همین شده تا زمین از زیر خیس شود و در‬ نهایت ریزش کند. اما این نم زدگی ‏هیچ نشانه‌ای نداشت، حتی ما چند روز پیش می‌خواستیم برای خانه‌هایی که خطر آب گرفتگی ‏دارند، دقیقاً همانجا چادر بزنیم. روز قبل از حادثه هم من خودم از آن‌جا رد شدم، هیچ چیز غیرعادی ‏ندیدم و زمین حالت طبیعی خودش را داشت.»‏

به دنبال وقوع این حادثه مسئولان آموزش و پرورش کوهسرخ به مدرسه ابتدایی شهید بخارایی ‏رفتند تا علت این حادثه تلخ را بررسی کنند. فعلاً اطراف محل حادثه ایمن شده و کار حصارکشی ‏اطراف سپتیک در حال انجام است. اما علت وقوع این حادثه هنوز از سوی مسئولان آموزش و ‏پرورش اعلام نشده. اعمی، مدیر آموزش و پرورش کوهسرخ از ارائه هرگونه اطلاعات بیشتر در ‏خصوص این حادثه خودداری کرد و دراین‌باره به «شهروند» گفت: «برای ما هنوز علت این حادثه ‏مشخص نیست. کارشناسان مشغول بررسی هستند و مسئولان قضائی هم پیگیری این پرونده را آغاز ‏کردند، اما هنوز به‌طور قطع نمی‌توان درباره علت این حادثه اظهارنظر کرد، اما آن‌چه روشن است، ‏بارندگی‌های چند هفته اخیر در این منطقه بی‌سابقه بوده و همین موضوع می‌تواند یکی از دلایل ‏وقوع این حادثه باشد.»‏

علت وقوع این حادثه تلخ هرچه که باشد، حالا دو خانواده از اهالی روستای سنجدک داغدار شدند. ‏امیرعباس آخرین و چهارمین فرزند خانواده رجایی بود که با گذشت چند روز از این حادثه تلخ ‏هنوز هم نتوانسته نبودن پسرش را باور کند.‏

امیرعباس کی از خانه خارج شد؟

چند ساعت قبل از غروب آفتاب. کاش نمی‌گذاشتم از خانه خارج شود.‏

چه زمانی متوجه غیبت او شدید؟

اذان مغرب را که گفتند، خبری از آنها نشد. همان موقع با خانه اقوام تماس گرفتیم، اما هیچ‌کس از آنها خبر نداشت.‏

او همیشه برای بازی به اطراف مدرسه می‌رفت؟

همبازی او ابوالفضل بود. او همسایه ماست. از خانه ما تا مدرسه حدود ۴٠٠ متر فاصله است. بچه‌های روستا بعضی اوقات برای بازی به آن‌جا می‌رفتند.‏

امیر عباس فرزند چندم شما بود؟

من چهار پسر دارم. امیرعباس پسر آخرم بود. پسر بزرگم علی معلم همان مدرسه است. خیلی هم ‏ناراحت است. خودش را مقصر می‌داند. من هم خودم را مقصر می‌دانم.‏

اما این یک حادثه بوده.

خب شاید من می‌توانستم مانع او شوم. اما نشدم.‏

مسئولان درباره علت حادثه و این‌که چرا دهانه فاضلاب ریزش کرده است، به شما چیزی ‏نگفتند؟

نه جواب درستی به ما نمی‌دهند. هنوز خودمان هم نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده. این چاه سال‏هاست که این‌جا بوده. البته عده‌ای می‌گویند بارش شدید باران زمین را سست کرده است. اما هر ‏چه که بوده دیگر مهم نیست. مهم جان پسر من بود که از دست رفت.‏

انتهای پیام

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.