تاریخ انتشار : دوشنبه 22 آذر 1400 - 18:22
84 بازدید
کد خبر : 165747

چرا همیشه فکر می‌کنیم سرمان کلاه رفته است؟

چرا همیشه فکر می‌کنیم سرمان کلاه رفته است؟

ما احتیاج به یک اعتمادسازی بزرگ در جامعه داریم. اگر این اعتمادسازی شکل نگیرد؛ بی‌اعتمادی انسانیت را قربانی خواهد کرد. به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: دوستان هلال‌احمر تعریف می‌کردند وقتی به به آوارگان میانماری در اردوگاهی در بنگلادش کمک می‌کردند و این آوارگان، برای دریافت کمک چنان صف ایستاده بودند که گویی آنها را با شاقول

ما احتیاج به یک اعتمادسازی بزرگ در جامعه داریم. اگر این اعتمادسازی شکل نگیرد؛ بی‌اعتمادی انسانیت را قربانی خواهد کرد.

به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: دوستان هلال‌احمر تعریف می‌کردند وقتی به به آوارگان میانماری در اردوگاهی در بنگلادش کمک می‌کردند و این آوارگان، برای دریافت کمک چنان صف ایستاده بودند که گویی آنها را با شاقول مرتب کرده‌اند. این تجربه برای اعضای هلال احمر ایران در ترکیه و چند کشور آفریقایی تکرار شده است.

آنها می‌گفتند در همان اردوگاه، ما یک میانماری را ندیدیم که برای دو بار، آذوقه و کمک دریافت کند. این رفتار اما در برخی مناطق سیل‌زده ایران قابل مشاهده نیست. در برخی مناطق سیل‌زده دیده شده برخی به نام سیل‌زده تلاش می‌کنند بیشترین حجم از کمک‌ها را دریافت کنند و در این زمینه با هم رقابت دارند. در برخی از چادرها دیواری از کنسرو ساخته شده است. بخشی از خانواده‌ها چندین بسته غذایی ماهانه دریافت کرده‌اند و همچنان مشتاق هستند که کمک‌های بیشتری را به محل زندگی خود ببرند.

این رفتارها نشانه چیست؟ چرا آوارگان میانماری، به اندازه نیاز خود کمک دریافت می‌کنند اما برخی سیل زدگان ایرانی، بدون توجه به نیاز واقعی خود کمک‌ها را می‌گیرند ولو این که هیچ وقت از آنها استفاده نکنند.

راز این را می‌شود در بی‌اعتمادی جست‌وجو کرد. بخشی از مردم بر این باور هستند که اگر دیر بجنبند سرشان کلاه خواهد رفت. در جریان گرانی کالاها در سال گذشته به خوبی شاهد این رفتار بودیم. بخشی از مردم با سرعت برق و باد به فروشگاه‌ها می‌رفتند و کالاهای مختلف مثل رب و پوشک را می‌خریدند تا در آینده کلاه سرشان نرود.

الان هم بخشی از مردم سیل زده بر این باور هستند که اگر این کالاها را نگیرند، دیگران آنها را می‌برند و دست آنها خالی می‌ماند و این حاصل یک تجربه تاریخی در ایران است.

همیشه فکر می‌کنیم اگر از این امکان‌ها استفاده نکنیم، فرد دیگری از آن استفاده خواهد کرد و سر ما بی کلاه می‌ماند. در مواقع این‌چنینی به هم نوع‌های خود چندان فکر نمی‌کنیم. فکر نمی‌کنیم وقتی ما چندین بسته کمک را دریافت می‌کنیم شاید به دیگران حتی یک بسته هم نرسد. شاید وقتی ما تمام پوشک‌ها را بخریم شاید به بچه‌های دیگر پوشک نرسد.

در این نوشتار قصد محکوم کردن خانواده‌هایی را که از کنسرو پشته ساخته‌اند، نداریم. شاید آنها بگویند که حق دارند. شاید آنها دیده‌اند اگر نجنبد سرشان کلاه می‌رود و این نشان بی‌اعتمادی در جامعه ماست و باید فکری به حال آن کنیم.

باید بی‌اعتمادی را محکوم کنیم. باید به این فکر کنیم چرا به اینجا رسیده‌ایم و بخشی از مردم به هم و به حکومت اعتماد ندارند. چرا فکر می‌کنند اگر این کمک‌ها را نگیرند ممکن است در جایی دیگر خرج شود.

چه اشکال دارد هلال احمر بگوید کمک‌های دریافتی مردم در کجا خرج شده است. شفاف سازی اولین گام اعتمادسازی است. در زمان جنگ به مردم هر چه در توان داشتند با فراغ بال به جبهه‌ها کمک می‌کردند چون می‌دانستند کمک‌هایشان دقیقاً به دست رزمنده‌ها می‌رسد. در جبهه‌ها نیز همه به اندازه نیاز خود از این اقلام اهدایی استفاده می‌کردند چون می‌دانستند هم‌رزمان‌شان هم به این کالاها احتیاج دارند.

ما احتیاج به یک اعتمادسازی بزرگ در جامعه داریم. اگر این اعتمادسازی شکل نگیرد؛ بی‌اعتمادی انسانیت را قربانی خواهد کرد.

انتهای پیام

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.